به مناسبت صدمین سالگرد جنگ قره قشلاق: تراژدی لکستان و شهادت مسعود دیوان

ساخت وبلاگ

 

 

تراژدی لکستان و شهادت مسعود دیوان، شهید راه تمامیت ارضی آذربایجان. کسی که در مقابل جنایات سمیتقو یاغی تا آخرین لحظه ایستادگی نمود.

سینه تاریخ معاصر غرب آذربایجان پر از صحنه های تلخ و دردناکی است، که روزگاری زخمی سخت را پشت سر گذاشته است. روزی که مردمانش آرام وساکت بدون این که گناهی کرده باشند هدف تیرهای آشوب، طغیان و زیاده خواهی های گروهی قرار گرفته و طعمه حریق شده، سوخته، وخاکستری از گذشته در خورجین خاطرات خود به یدک می کشد.

منطقه شاهد جنایاتکارانی مثل اسماعیل سیمیتقو که تاریخ جز جنایات دیوانه وار و مزدورانه چیزی به یاد ندارد. در این بین تاریخ این منطقه شاهد مردانی همچون مسعود دیوان بود که دلیرانه در مقابل این این جنایت کاران ایستاند.

موقعیت جغرافیایی لکستان

"لکستان یکی از بخشهای شهر سلماس است که در شمال دریاچه ارومیه با 9 پارچه آبادی قرار دارد این منطقه محل زندگی طایفه لک که جزء طوایف ترک قشقایی به حساب می¬آید هست. مهمترین آبادی های دهستان لکستان عبارت است از قره قیشلاق، سطان احمد، یاوشانلی، کنگرلی، یالقیز آغاج، صدقیان، قیزیلجه، حبشی و"

در پایان جنگ جهانی اول و با ضعیف شدن دولت مرکزی قاجار و خیانت وقت رضا پالان و همچنین تحریک وحمایت نظامی و مالی دول بیگانه، اشرار مهاجر به سرکردگی اسماعیل آقا( سیمیتقو یا سیمگو) که رهبری ایل شکاک را نیز از پدرش به ارث برده بود بعد از ماجراهای غارت و خونریزی اورمیه و مهاباد(ساوجبلاغ یا همان سویوق بولاغ) و روستاهای بسیار، اینبار قصد حمله به منطقه لکستان سلماس را در سر داشت.

کسروی در کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان این چنین می نویسد

“لکستانیان به گردن فرازی و دلیری شناخته بودن و سیمگو از تاختن به آنجا خودداری می نمود ولی چنان که گفته ایم فشار آورده پول می خواست(باجگیری). چنان که یک بار پنج هزار تومان پول طلبید، به تازگی هم پانزده هزار فشنگ می خواست لکستانیان به تهران و تبریز تگراف فرستاده دادخواهی می نمودند، ولی پاسخی نمی شنیدند.

از نیمه های آذر سیمگو بسیج تاختن به آنجا کرد توپخانه، مسلسل و کسان خود، نزدیک چهار هزار تن از کردان فراهم کرد. روز آدینه 27 آذر 1298 ه.ش بود که اینان به کنار روستای سلطان احمد رسیدند و در آنجا جنگ سختی در گرفت. لکستانیان دلیرانه جنگیدند ولی بیش از دو ساعت پافشاری نتوانستند، کردان از هر سو به آبادی ریختند و دست به تاراج و کشتار گشادند”

در این حمله تعداد زیادی مرد و زن و بچه کشته شدند و برخی نیز به قره قشلاق فرار کردند اما جنگ دوم در قره قشلاق روی داد که حدود یازده ساعت به طول کشید و مردان شجاعی مانند یوسف خان قره قشلاقی (مسعود دیوان) و برادرانش صادق خان و ابراهیم خان و همچنین تیمور یاور و ابراهیم خان قزلجه و کاظم خان قوشچی و تعداد زیادی از هم رزمانش شهید شدند.

کسروی در ادامه می نویسد…

” سیمگو از سلطان احمد به قره قشلاق روی آورد در اینجا جنگ سخت تر و خونریزتر گردید، در این دیه(روستا) سه برادر که صادق خان و مسعود خان و ابراهیم خان باشند، از سرکردگان سرباز، خود مردان جنگ دیده و دلیری بودند و به مردم دل می دادند و خود جنگ کرده و آنها را به جنگ وا می داشتند در نتیجه دلیری ها و کاردانی های اینان، جنگ یازده ساعت (تا هشت ساعت از شب گذشته) طول کشید و در این میان صادق خان و دو برادرش غیرت و مردانگی شایانی از خود نشان دادند ولی چون در پایان جنگ مسعود دیوان کشته گردید و از آن سوی کردان در سایه فزونی شماره و نیکی افزار، خود را به کوچه های آبادی رسانیدند. اینها مایه ناامیدی لکستانیان گردید و کسانی که زنده ماندند به اندیشه رها گردانیدن زنان و فرزندان خود افتادند”

این جنگ که بیشتر به یک شورش و غارت فرصت طلبانه و حمله به غیر نظامیان شبیه بود تا جنگ، اوج ناجوانمردی و وحشی گری سیمیتقو و همراهانش را نشان داد که در مسیر رسیدن به خواسته های شخصی و گروهی خود، از هیچ جنایت و حیله ای فرو گذار نیستند. کسروی در ادامه می آورد…

”  در آن نیمه شب در سرمای زمستان زنان و بچگان، پراکنده و پریشان رو به بیابان نهادند، آنان که در دیه می ماندند به دست کردان افتادند و دچار صد رنج و رسوایی گردیدند. از این گریختگان هم گروهی انبوهی از ترس پیش آمد و یا از آسیب برف و سرما از پا درافتاده در بیابانها ماندند. آنان که زنده ماندند پس از دو روز رنج و سختی خود را به شرفخانه رسانیدند. در تلگرافی که این گریختگان به تبریز کرده بودند چنین گفته شد که دو هزار تن از مرد و زن در جنگ کشته شده و هزارو پانصد تن در راه از آسیب ترس و سرما مرده اند”

با این توصیف اسماعیل آقا همانند گذشته خود و گذشتگانش مثل شیخ عبیدالله (در زمان ناصرالدین شاه دست به خونریزی های زیادی زده) ، سید طه، ملا بوزی و عمرخان و … به صورت بیمارگونه دست به جنایتی دیگر زد و موجب آسیبهای فراوان در منطقه شد.

البته افراد یاغی و فرو مایه ای مثل سیمیتقو، زمان ناتوانی و ضعف دیگران، شیر هستند ولی در مواقعی که اقتدار در منطقه حاکم است مانند شغالان، در سوراخ خود نیز گم می شوند و حیله و چاپلوسی را سرلوحه کار خود قرار می دهند. سیمیتقو هم در ادامه جنایتهای خود بعد از محاصره چهریق( قلعه ای که مرکز فعالیتهای سیمیتقو بود) دست به لابه و التماس زده بود. در این باره کسروی می نویسد…

“در زمان خودکامگی این شیوه گردنکشان بود که چون فرصتی می یافتند به نافرمانی بر می خواستند و خونهای بیگناهان را می ریختند ولی چون دولت را توانا می دیدند و خود را در تنگنا می یافتند این زمان از در چاپلوسی درآمده خود را «چاکر قدیم دولت» و «خانزاد جان نثار» خوانده بهانه ها می آوردند و اسماعیل آقا هم که از کردنکشان کهن بود این شیوه را به کار بست”

باشد که تاریخ معاصر وطنمان آذربایجان و جنایات یاغیانی همچون سیمیتقو، درس عبرتی باشد که نگذاریم حوادثی هم چون قره باغ، سولدوز، اورمیه و… دوباره اتفاق بیافتد و اورمیه را به قره باغ دوم تبدیل نکنیم. بیاید از تشیکل ارمنستان و اسرائیلی غاصب دیگر در منطقه جلوگیری کنیم، بیایید مشمول تکرار مکررات تاریخ معاصر خود نشویم.

منابع:

1-تاریخ هیجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، نشر اختر

2- اورمیه در محاربه عالم سوز، رحمت الله خان معتمدالوزاره، به کوشش کاوه بیات، نشر شیرازه کتاب

قره قیشلاق...
ما را در سایت قره قیشلاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bqaraqishlaqd بازدید : 168 تاريخ : شنبه 5 مرداد 1398 ساعت: 6:36